تعریف علم فقه و علم کلام

مرحوم خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید العقاید، فقه و کلام را این طور تعریف می کند، منظور ایشان چیست؟ ایشان می گوید فقه: اعتقاداتی که به ظاهر اعمال تعلق می گیرد. کلام: اعتقاداتی که به باطن اعمال تعلق دارد.

با جستجویی که در این کتاب، انجام شد؛ به این تعریف دست نیافتیم. اما بر فرض که این تعریف وجود داشته باشد؛ دارای ابهاماتی می باشد. برای واضح شدن مطلب، توجه شما را به چند نمونه از تعاریف فقهای گذشته، از فقه جلب می کنیم:

1. "فقه عبارت است از علم به احکام شرعی فرعیه از روی ادله تفصیلی آن و موضوع آن افعال مکلفین است."[1]

همین تعریف هم در کتاب نضد القواعد الفقهیة علی مذهب الإمامیة، صفحه5 آمده است.

2. محقق کرکی هم تعریف شهید اول را در کتاب ذکری می پذیرد که عبارت باشد از: "علم به احکام شرعیه عملیه از طریق ادله تفصیلی برای تحصیل سعادت اخروی"[2]

با توجه به این تعاریف در می یابیم که فقه از مقوله علم است نه اعتقاد. بنا براین اعتقادی که در تعریف شما آمده است به معنای علم می باشد(علم به اینکه فلان کار را انجام دهم یا انجام ندهم). چرا که اعتقاد نوعی ایمان و التزام قلبی را در پی دارد و مربوط به فعل یا ترک عملی نیست.

در تعریف کلام هم این تعریف مذکور مبهم است. چرا که باطن اعمال به راحتی تحصیل نمی شود. و ربط بین این دو، کار دقیق و مشخصی نیست. علما کلام را به اشکال ذیل تعریف نموده اند:

1. ابن خلدون در تعریف علم کلام گفته است: "هُوَ عِلمٌ یتضمن الحجاج عن العقائد الایمانیه بالادله العقلیه و الردِّ علی المبتدعه المنحرفین فی الاعتقادات عن مذاهب السّلف و اهل السّنّه"[3]

یعنی علم کلام متکفل احتجاج و اقامه دلایل عقلی بر عقائد دینی و ردّ بدعت گذاران و منحرفان از روش های پیشینیان و اهل سنّت در اعتقادات می باشد.

2. علم کلام، علمی است که پیرامون اصول عقاید یا اصول دین بحث می کند و به همین جهت آن را علم اصول دین و علم اصول عقاید نیز می نامند. این تعریف از طریق بیان موضوع علم کلام است. کمال الدین، ابن میثم بحرانی(متوفای679) آن را یادآور شده است.[4]

3. علم کلام درباره ذات، صفات و افعال خداوند بحث می کند. به همین جهت آن را علم توحید و صفات نیز نامیده اند. این تعریف از آنِ کسانی است که موضوع علم کلام را ذات، صفات و افعال الهی دانسته اند.[5]

4. یکی از تعاریفی که میر سید شریف در کتاب تعریفات، برای کلام نقل نموده است؛ این است: "علم کلام، علمی است که پیرامون اموری بحث می کند که معاد و مسائل مربوط به آن مانند بهشت و دوزخ، صراط و میزان، ثواب و عقاب، دانسته می شود"[6]

5. قاضی عضدالدین ایجی، علم کلام را چنین تعریف کرده است: "هو علم یقتدر معه علی اثبات العقائد الدینیه بایراد الحجج و دفع الشُّبه"[7]  یعنی علم کلام، علمی است که به واسطه آن انسان بر اثبات عقاید دینی بر پایه استدلال توانا می گردد.

6. سعدالدین تفتازانی در تعریف علم کلام گفته است: "انَّه العلم بالقواعد الشرعیه الاعتقادیه المکتسب من ادلَّتها الیقینیه"[8]یعنیعلم کلام عبارت است از علم به قواعد شرعی اعتقادی که از طریق دلایل یقینی به دست می آید.

 

پی نوشت:

[1] الأقطاب الفقهیة علی مذهب الإمامیة، ص34‏.

[2] جامع المقاصد فی شرح القواعد، المقدمة، ص6.

[3] مقدمه ابن خلدون، ص458.

[4] قواعد المرام، مقدمه کتاب.

[5] التعریفات، ناصر خسرو، ص80.

[6] همان، ص80.

[7] المواقف، ص7.

[8] شرح المقاصد، جلد1، ص165.

فقه

فقه دانش بدست آوردن احکام شرعی اسلامی فرعی بوسیله روش‌های معینی از منابع فقه است.[۱]
تعریف معروف: فقه در اصطلاح عبارت است از: علمی که به‌وسیلهٔ آن احکام شرعی را از ادلهٔ تفصیلی به دست می‌آوریم. «دلایل تفصیلی» از نظر بیشتر علمای شیعه عبارتند از: قرآن، سنّت، اجماع و عقل.[۲]

احکام شرعی دو دسته هستند:

  • احکام اصلی: باورهایی که یک فرد مسلمان از طریق استدلال عقلی آنها را بدست می‌آورد. این باورها را مسلمانان در دانش عقائد بررسی می‌کنند.
  • احکام فرعی: بخش عمدهٔ آن نحوه انجام مناسک دینی و مناسبات اجتماعی است و بخش دیگر آن که احکام فقهی نام دارد به هر کاری یکی از پنج حکم فقهی را نسبت می‌دهد؛ که مسلمانان آن را در دانش فقه بررسی می‌کنند.[۳]

برای بدست آوردن احکام (اعم از اصلی و فرعی) به کار گیری علوم مختلفی لازم است، که از آنها به عنوان مقدمات اجتهاد نام می‌برند.[۴]

توضیحاتی در مورد تعریف معروف

قید «شرعی»، احکام عقلی (مانند احکام مطرح در فلسفه)
قید «فرعی»، مسائل اعتقادی و اصول عقاید (که در علم کلام مطرح است)
قید «تفصیلی»، علم مقلِّد به احکام از تعریف فقه خارج می‌شود؛ زیرا مقلّد ممکن است عالم به احکام باشد، اما علم او ناشی از دلیل تفصیلی و خاص هرکدام از احکام نیست، بلکه از یک دلیل اجمالی - یعنی «حجیت رأی مجتهد برای او در تمام احکام» - سر چشمه می‌گیرد، ولی مجتهد عالم به احکام با استناد به ادلّهٔ تفصیلی آنها است.

واژه شناسی

واژه فقه به معنی درک کردن و فهمیدن عمیق است[۵][۶] اما از آنجا که مسلمانان علم و فهم از دین را شریفتر از سایر علوم می‌دانسته‌اند، فقط فهم دین را فقه نامیده‌اند و اینگونه بود که اصطلاح علم فقه به وجود آمد.[۷]

منابع فقه

منابع فقه اسلامی عبارتند از مجموعه گزاره‌هایی (اعم از آنکه عقل به این گزاره‌ها پی برده باشد یا فقط توسط شارع بیان شده باشد) که فرد آگاه به علوم لازم (مثل فقه، اصول فقه، علم الحدیث و...) می‌تواند با استفاده از آنها احکام شرعی فرعی را بدست آورد.[۸]
از دیدگاه فقهای شیعه، این منابع در اصل دو عددند و عبارت اند از نقل و عقل ما به طور سنتی و برای مقایسه پذیرتر شدن با سایر مذاهب اسلامی به صورت چهار دسته شمرده شده‌اند: کتاب، سنت، عقل و اجماع.[۴]
فقهای مذاهب اهل سنت، (از جمله حنفیان)، قیاس و استحسان را نیز از جمله منابع استنباط دانسته‌اند (اما عقل را از جمله منابع فقه محسوب نکرده‌اند).[نیازمند منبع]

احکام فقهی

در فقه به هر عمل اختیاری که انسان می‌تواند انجام دهد، یک حکم فقهی را نسبت می‌دهند.[۹] روش تقسیم احکام فقهی از این قرار است:

  • جائز: کارهایی که یک مسلمان اجازه دارد انجام دهد که خود سه دسته‌اند:
  • مباح: انجام دادن و انجام ندادن آن کار از نظر دین مانعی ندارد.
  • مکروه: ترک کردن آن کار مناسب است ولی انجام دادن آن نیز اجازه داده شده.
  • مستحب: انجام دادن آن کار مناسب است اما ترک آن نیز اجازه داده شده.
  • واجب: باید آن کار انجام شود.
  • غیر جائز: که حرام نامیده می‌شود: نباید آن کار انجام شود.[۱۰]

بنابر این یک فقیه علاوه بر بدست آوردن روش انجام مناسک شرعی از منابع فقه، باید حکم هر کاری را نیز مشخص کند. اما اگر بعد از آنکه در منابع فقهی جستجوی لازم را انجام داد در حرام بودن چیزی شک کرد، با برقراری شرایط اصل برائت اعلام می‌شود که مسلمانان می‌توانند آن کار را انجام دهند.[۱۱]

 

برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید.

ادامه مطلب